خاطرات یک رزمنده هرسینی از عملیات مرصاد:

از رشادت رزمندگان اسلام در مقابله با نفاق تا فرمانداری که تا آخرین نفس در مقابل دشمن ایستاد

سرویس: اجتماعیکد خبر: 25376|14:06 - 1395/05/05
نسخه چاپی
از رشادت رزمندگان اسلام در مقابله با نفاق تا فرمانداری که تا آخرین نفس در مقابل دشمن ایستاد
شنیدن خاطرات عملیات ماندگار مرصاد از زبان رزمنده ای که در کمینگاه خدا حضور داشته شاید بتواند در انتقال حس آن روزها به کسانی که عرصه را درک نکردند بیشتر کمک کند.

فتح الله حیدری رزمنده دوران دفاع مقدس و به عنوان یکی از رزمندگانی که در عملیات مرصاد حضور داشتهدر گفتگو با دیوانگاهبه بیان خاطراتی از سلحشوری و ایثار رزمندگان در جبهه مبارزه با نفاق می پردازد.

 

حیدری اظهار داشت: در آن ايام به عنوان فرمانده گردان تازه تاسيس تيپ حضرت نبى اكرم (ص) مشغول انجام وظيفه و در حال سازماندهى و اعزام تعدادى از نيروهاى تحت امر به شيراز بودم كه خبر تحرك نيروهاى ارتش بعث عراق در محور قصرشيرين و جبهه هاى جنوب مطرح شد.

 

وی افزود: جلسه شوراى فرماندهى تيپ تشكيل و ماموريت اعزام به جنوب ابلاغ شد، متعاقب آن يعنى دو روز قبل از عمليات مرصاد از طرف ستاد تيپ اعلام شد كه ماموريت جنوب منتفى وگردانهاى پياده جهت حركت به سمت سرپل ذهاب آماده باشند.

این رزمنده ادامه داد: من براى كسب تكليف به ستاد تيپ مراجعه كردم سردار بهمن ريحانى فرمانده فعلى سپاه حضرت نبى اكرم(ص) كه آن زمان جانشين ستاد بود گفت: گردان شما فعلا ماموريتى ندارد چون هم نيروها در حال آموزش هستند و هم امكانات ترابرى جهت انتقال تانك را در اختيار نداريم و همه امكانات مربوطه به جنوب اعزام شده است.

 

حیدری گفت: من به همراه دو تن از همكاران يعنى برادران بشيرى وحيدرى تصميم گرفتيم در قالب نيروي عادى به گردان بدر كه فرمانده و پرسنلش هرسينى بودند مراجعه و در عمليات شركت کنیم.

 

این رزمنده عملیات مرصاد ادامه داد:  تصميم گرفتيم سرى به منزل بزنيم و فردا خود را به فرمانده گردان بدر برادر حاج يعقوب وهابى معرفى و به همراه آنان به منطقه اعزام شويم، به هرسين آمديم كه برادر ملك نادرى را ديديم  وقتى از تصميم ما اگاه شد در حاليكه دست پسرخرد سالش  ر ادر دست داشت گفت من هم همراه شما مي آیم.

 

حیدری در ادامه اظهار داشت: آقای نادری آمد و چهار نفرى خود را به فرمانده گردان بدر معرفى کردیم حاج يعقوب به ما پيشنهاد مسىوليت داد ولى نپذيرفتيم و تصميم گرفتيم به عنوان ارپى جى زن  در عمليات انجام وظيفه کنیم، به همرا گردان حركت كرديم پس از عبور از اسلام ابادغرب متوجه شديم كه دشمن بعثى قصرشيرين را تصرف و در حال پيشروى به طرف سرپل ذهاب است، لذا مجبور شديم به جاى مسير كرند سرپل ذهاب از جاده فرعى گواور سرپل ذهاب استفاده كنيم.

 

وی ادامه داد: در حوالى گواور متوجه عقب نشينى اجبارى نيروهاى مستقر در منطقه شديم كه با وضع نامناسبى در حال  عقب نشينى بودند و مردم منطقه برخى تجهيزات را از آنان به زور مي گرفتند.

 

این رزمنده عملیات مرصاد خاطرنشان کرد:   به هرحال مسير را ادامه داديم تا اينكه به گردنه سگان واقع در ضلع شرقى پادگان ابوذر رسيديم متوجه شديم دشمن با تصرف سرپل ذهاب و عبور از آن پادگان ابوذر را هم تصرف کرده است، به سرعت روى ارتفاعات گردنه سگان و دانه خشك كه مشرف و مسلط بر پادگان و دشت ديره بودند مستقر و با دشمن درگير و پيشروى او را متوقف کردیم  و از الحاق يگانهاى زرهى  دشمن كه از سمت تنگ حاجيان خود را به دشت ديره رسانده تا با يگانهاى ديگر درم نطقه سراب گرم الحاق کند جلوگيرى کردیم.

 

حیدری اظهار داشت:  آن روز تا حوالى ساعت ٥ بعدازظهر سه بار حمله دشمن را جهت تصرف ارتفاعات مشرف بر پادگان و دشت ديره و دفع کردیم، تعدادى شهيد و مجروح نیز داده بوديم دشمن با تكهاى هماهنگ شده و با استفاده از تاكتيك عمليات جنگ روانى و ريختن اعلاميه مبنى بر اينكه در محاصره هستيد و تسليم نيروهاى عراقى شويد تا در امان بمانيد نهايت فشارش را بر ما وارد مي كرد كه پس از مقاومت جانانه تيپ نبى اكرم (ص) و در محاصره قرار گرفتن يگانهايش در پادگان ابوذر حوالى ساعت ٦ غروب اقدام به عقب نشينى از پادگان با منفجر کردن تعدادى از ساختمانهاى ضلع شرقى آن کرد.

 

وی ادامه داد: به همراه تعدادى از برادران در حدود يك گروهان  اقدام به تعقيب دشمن کردیم و پس از عبور از پادگان و حد فاصل روستاى قلعه شاهين و مقر معروف به حاجى بابا ناگهان چشممان به سه دستگاه تانك منهدم شده دشمن افتاد كه در كنار آنها داخل يك نهر خشك عمود بر سمت تك دشمن و حركت تانكها جنازه تعدادى از بچه هاى گردان خيبر از جمله شهيد قليوند فرماندار شهيد كنگاور رامشاهده کردم كه بارشادت تمام تا آخرين نفس مقاومت كرده و مظلومانه به شهادت رسيده بودند.

 

به هرحال به تعقيب دشمن ادامه داديم تا حوالى سراب گرم كه متوجه شديم دشمن از سراب گرم تاكل داود يك خط پدافندى با تانكهاى  بسيار زيادى به سمت پادگان و ارتفاع دانه خشك تشكيل داده و در حال تحكيم مواضع است، ادامه كار در خصوص استقرار در پادگان و خط پدافندى مقابل دشمن را به برادران ارتش سپرديم و جهت دستورات عملياتى بعدى به  ساير برادان در گردنه سگان پيوستيم.

 

وی افزود: خوشحال از شكست و عقب نشينى دشمن مي گفتيم و مي خنديديم خصوصا از اعلاميه هاى دشمن صحبت مي كرديم كه ناگهان سردار سپهر رييس وقت ستاد تيپ آمدند و خبر تصرف كرند و اسلام اباد و ادامه پيشروى منافقين به سمت كرمانشاه را اعلام و دستور حركت به سمت جاده ايلام جهت حمله به شهراسلام آبادرا ابلاغ کردند.

 

این رزمنده عملیات مرصاد بیان داشت: شك عجيبى برما وارد شد چرا و چگونه اين اتفاق افتاده در حالى كه ما دشمن را از پا مجبور به عقب نشينى و شكست داده ايم منافقين چگونه ازً موضع بسيار مهم سدكننده گردنه پاطاق و كرند و اسلام اباد عبور كرده اند؟ واكنون ما درمحاصره نسبى قرارگرفته ايم !!!

 

حیدری در ادامه گفت: حركت كرديم و صبح زود خود رابه سرابله جهت دريافت كمكهاى مردمى و تدارك تغذيه رسانديم مردم منطقه هرچه در توان داشتند به ما كمك كردند و به سمت اسلام آباد حركت کردیم.

 

وی افزود: از جنوب شهر و از مسير جاده ايلام با منافقين كوردل درگير و با گرفتن يك نفر اسير و تلفات به آنان به حوالى كارخانه قند رسيديم.

 

این رزمنده عملیات مرصاد تصریح کرد: باخبر شديم كه دشمن در حال فرار و عقب نشينى است و ما بايد راه فرار را بر آنان بسته و نهايت انهدام نيرو رابه دشمن كثيف تحميل نماييم.

 

حیدری در ادامه داشت: به هرحال جنگيديم و به پاكسازى شهر ادامه داديم و باخبر شديم كه عزيزانى همچمون همت شكربيگى محمدرضا عزيزى رسول قنبرى و.........از شهرمان به شهادت رسيده اند.

 

وی در پایان افزود: عزممان جزم تر شد تا اينكه غروب همان روز دشمن باخفت وخوارى  منهدم وباقيمانده اش هم اقدام به فرارنمودند  وكارنامه درخشان ملت ايران استان كرمانشاه وخصوصا مردم دلاور وشهيدپرور هرسين بانمره ممتاز شركت درعمليات مرصاد نهايي  گرديد