سید یار علی موسویدر گفتگو با خبرنگار دیوانگاهاظهار داشت: سالهای سال بود که این آرزو به دل مانده بود که آیا می شود پای آقا و رهبرم را ببوسم، در چندین نوبت که به ملاقات ایشان به تهران رفتم در حین سخنرانی می خواستم فریاد بزنم که رهبرم تو را به جان مادرتان فاطمه(س)اجازه بدهید که بیایم و پایت را ببوسم ولی می ترسیدم از اینکه مبادا نظم مراسم به هم بخورد.
او که با جانبازی 70 درصد خود مسئول هیئت رزمندگان اسلام شهرستان هرسین نیز هست، ادامه داد: این آرزو به دل مانده بود، تا اینکه خداوند توفیقی را نصیب مردم استان کرمانشاه کرد ودر مهرماه سال 1390 رهبر معظم انقلاب سفر پر خیر و برکتی را به استان کرمانشاه داشت.
وی افزود: چند بار برای سخنرانی آقا در جمع مردم کرمانشاه، دیدار با روحانیت، خانواده معظم شهدا و جانبازان و دیدار با بسیجیان رفتم تا اینکه در پادگان شهید سروران ارتش در جمع نیروهای مسلح به آرزوی خود رسیدم.
موسوی گفت: در هنگام ورود به پادگان با معرفی خود به عنوان جانباز ما را به سمت صف جانبازان که در جلو جمعیت قرار داشت هدایت کردند و من را روی صندلی نشاندند.
وی اضافه کرد: تپش های قلبم با نزدیک شدن حضرت آقا به صف جانبازان شدت پیدا می کرد تا اینکه نزدیک من شدند، از صندلی جدا شده و خود را به پای حضرت آقا انداختم اما محافظان من را گرفتند تا آرامش خود را حفظ کنم.
مسئول هیئت رزمندگان اسلام هرسین ادامه داد: حضرت آقا نزدیک شد و مرا در آغوش گرفت، خدا می داند که چه حالی داشتم اصلأ نمی توان آنرا وصف کرد و باورم نمی شد که به آرزوی دیرینه خود رسیده باشم.
وی در پایان تصریح کرد: بعد از این ملاقات کوتاه اما به یاد ماندنی چفیه ای که دور گردن آقا بود را از ایشان هدیه گرفتم که آن را با تمام دنیا عوض نمی کنم
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد