پایگاه خبری تحلیلی دیوانگاه12:37 - 1394/10/30

حتی آنجا هم...

خیال کن قیامت برپا شده. یک عده را دارند کشان کشان می برند سمت آتش. آتش زبانه کشیده تا بالای بالا. هول انداخته توی دل آنها. صدای ناله می شنوند. صدای زجه. صدای فریاد های سوختم!سوختم! 

خب اینها جا میزنند. حق هم دارند. مثل کسی که تا پای دار نیامده و چشمش به حلقه ی دار نیفتاده، کر کری میخواند که دارم بزنند! مگر چه می شود؟!... اما همین که پای چوبه ی دار بیاورندش، زانو هایش سست می شود. می گوید غلط کردم! می گوید یک فرصت دیگر بدهید! میگوید به خدا آدم می شوم. توبه توبه توبه توبه... 

حالا پای آتش جهنم که رسیده هم همان طور داد و فریاد می کند که غلط کردم. برم گردانید، ببینید چه آدم خوبی می شوم! قول می دهم. قول می دهم دیگر گناه نکنم. قول می دهم. توبه توبه توبه توبه... 

خدا می گوید: من این ها را می شناسم. این ها حتی اگر برگردند هم درست نمی شوند. این ها دروغ می گویند...  

فکرش را بکن... پای آتش جهنم هم آدم بخواهد دروغ بگوید!!!  

سوره مبارکه انعام، آیات 27 و 28 

 (از کتاب نامه های یواشک